پیامبر اکرم(ص) در کلامی نورانی میفرمایند: «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ» (اصول کافی، ج ۱، ص۳۰)؛ طلب دانش، فریضهای است که جنسیت نمیشناسد و زمان و مکان، آن را محدود نمیکند. شانزدهم آذر، روز دانشجو فرصتی است برای تکریم این فریضه الهی و آنان که در سنگر دانشگاه برای اعتلای حقیقت میکوشند. اما در میان مجاهدان این راه، گروهی هستند که جهادشان مضاعف است؛ زنانی که دعوت حق برای آموختن را لبیک گفتهاند، در حالی که مقدسترین امانت الهی، یعنی فرزند را در دامان خود میپرورانند. اینان مصداق بارز جمع میان دو عبادت بزرگاند: عبادت علم و عبادت تربیت.
پرداختن به چالشهای این گروه، نه یک مسئله اجتماعی فرعی، بلکه پرسشی بنیادین درباره تحقق عدالت و فراهم آوردن بستری است که در آن هیچ مسلمانی به دلیل ایفای رسالتهای مقدس دیگرش، از فریضه علم بازنماند. این دغدغه زمانی اهمیت مضاعف مییابد که میبینیم رهبر معظم انقلاب، تنها چهار روز پیش، در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران کشور «باز گذاشتن راه ترقی و پیشرفت علمی و شغلی» را از حقوق اساسی زنان برشمردند. برای فهم عمیقتر این مجاهدت و شنیدن دغدغههایی که در هیاهوی دانشگاه گم میشود، به سراغ سرکار خانم دکتر سمیه خراسانی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب رفتهایم. آنچه در ادامه میآید، بازخوانی نگاه ایشان به این میدان دشوار اما پربرکت است.

روایت غیبت، رسالت حضور
وقتی زن در مسیر عمل به فریضه الهی طلب علم، امانت مقدس همسری و مادری را نیز بر دوش میکشد، میدانی از تکالیف متداخل پیش روی او گشوده میشود؛ میدانی که پیمودنش نیازمند بصیرت و مجاهدت است. دکتر خراسانی به لایههای کمتر گفتهشده این آزمون بزرگ اشاره کرده و میگوید: در سالهای اخیر، بحث درباره نسبت میان نقشهای خانوادگی زنان و حضور آنان در عرصه علم و پژوهش بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. چالشهای چندنقشی، انتظارات فرهنگی و ساختارهای دانشی که هنوز در بسیاری از بخشها تکجنسمحور باقی ماندهاند، ضرورت بازاندیشی در مسیر علمی زنان را دوچندان کرده است. این موضوع بهویژه در تحصیلات تکمیلی و میان زنان متأهل و مادر، لایههای عمیقتر و کمتر گفتهشدهای دارد که فهم آن برای بهبود وضعیت علمی و اجتماعی زنان اهمیت اساسی دارد.
او ریشه این چالش را در یک غفلت تاریخی در عرصه معرفت جستوجو کرده و یادآور میشود: در دهههای اخیر، حضور زنان در عرصه علم و دانش، مسیری متفاوت از تجربه مردان را پیموده است. برای سالیان طولانی، زنان عمدتاً مصرفکنندگان دانش به شمار میرفتند و تنها در دورهای نسبتاً نزدیک به زمان حاضر توانستند بهطور گسترده وارد چرخه تولید علم شوند. این ورود دیرهنگام اما پیامدهایی ژرف و تأثیرگذار داشته است؛ زیرا حضور زنان، ساختارهای دانشی را که اغلب بر پایه نگاه تکجنسمحور و مردانه شکل گرفته بود، با پرسش و بازنگری مواجه کرده است. دانشی که قرنها با ادعای جهانشمولی تولید شده، اکنون در برابر این نقد قرار دارد که آیا توانسته است تجربه، نگاه و مسئلهمندی زنانه را نیز در برگیرد یا خیر. هرچند آشکار شدن سوگیریهای جنسیتی در بسیاری عرصهها آغاز شده، اما روند تطبیق و تحول در حوزههای مختلف علمی همچنان کند است.
حجاب فرهنگ بر فریضه علم
شاید بزرگترین آفت در این مسیر، نه موانع بیرونی، که نگاهی درونیشده و غالب در فرهنگ است؛ نگاهی که رسالت مادری و همسری را اصل و فریضه علمآموزی را برای زن فرع میانگارد. این استاد دانشگاه اظهار میکند: بخشی مهم از این کندی را باید در واقعیت چندنقشی زنان جستوجو کرد؛ واقعیتی که در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی بر آنان تحمیل میشود. در ذهن بسیاری از زنان و مردان، نقش همسری و مادری همچنان نقشی اصلی و مسلط است و فعالیت علمی زن، گاه نه بهعنوان حرفهای مستقل، بلکه امری فرعی و وابسته به زمانهای خالی تلقی میشود. نتیجه چنین نگرشی آن است که زنان، نه ساکنان دائمی عرصه دانش بلکه عابران گذرایی دیده میشوند که حضورشان در دانشگاه بیشتر به گرفتن مدرک تقلیل مییابد تا مشارکت در تولید علم.
خراسانی ادامه میدهد: این مسئله بهویژه زمانی پررنگتر میشود که تجربه مادری بهطور ناگهانی ساختار زمانی و اولویتهای زندگی زن را تغییر میدهد و نگرشهای رایج، این تغییر را مانعی طبیعی برای فعالیت علمی میدانند. گویی زن مادری است که تنها در فرصتهای لحظهای و زمانی که دیگران به او احتیاج ندارند، میتواند به فعالیت پژوهشی بپردازد. چنین تصوری نهتنها امکان حضور پایدار زنان در پژوهش را تضعیف کرده، بلکه ساختار تکجنسمحورانه علم را نیز بازتولید و تثبیت میکند. هرچند مسئولیت همسری و مادری ضرورتی صرفاً زنانه نیست، اما اقتضائات فرهنگی و اجتماعی موجود، همچنان این بار را عمدتاً بر دوش زنان قرار داده است.
میثاق علم، پیمان خانواده
ورود به ساحت علم، تنها با شور و علاقه میسر نمیشود؛ میثاقی است که بصیرت و آمادگی میطلبد. این کارشناس اضافه میکند: در چنین فضایی، پرسشهای مهمی درباره زنان متأهل و مادرانی که وارد دورههای تحصیلات تکمیلی میشوند، مطرح است. نخست آنکه این ورود با چه میزان آگاهی، سنجش شرایط و برنامهریزی همراه است؟ تحصیلات تکمیلی، بهویژه در دورههای پژوهشی، نیازمند تمرکز، زمانگذاری و آمادگی روانی و ساختاری است. توجه نکردن به این ابعاد موجب میشود برخی زنان، پس از آغاز مسیر، تحت فشار وظایف خانوادگی و علمی دچار فرسودگی یا تردید شوند؛ در حالیکه همدورهایهای آنان که با انگیزه روشنتر یا برنامهریزی دقیقتر وارد این مسیر شدهاند، تجربهای متفاوت داشته باشند. دکتر خراسانی با بیان اینکه بصیرت، تنها شرط توفیق الهی در این مسیر نیست و دو رکن حیاتی دیگر، خلوص نیت در طلب علم و همراهی همسر را میطلبد، یادآور میشود: در مرحله بعد، باید به جایگاه علم در ذهن و زندگی این زنان توجه کرد. آیا تحصیل برای آنان ادامه طبیعی یک دغدغه علمی است یا فرصتی که به دلیل فراهم شدن شرایط بیرونی از آن استفاده میکنند؟ پاسخ به این پرسش، نقش مهمی در میزان پایداری و توان آنان در مواجهه با چالشها دارد. هنگامی که فشارهای دوره تحصیلات تکمیلی با مسئولیتهای مادری و همسری همزمان میشود، زنانی که با هدفگذاری روشن وارد این مسیر نشدهاند، بیشتر در معرض مقایسه، از دست دادن انگیزه، یا حتی تردید در نقشهای مادرانه قرار میگیرند. عامل مهم دیگر، نقش همسر و پدر خانواده در حمایت از زن پژوهشگر است. همسرانی که درک دقیقی از الزامات تحصیل و پژوهش ندارند یا در مقاطع حساس تحصیلی درخواست فرزندآوری مجدد میکنند، ناخواسته مسیر علمی همسر خود را دشوارتر میکنند. در بسیاری موارد، نبود حمایت عاطفی، زمانی و ساختاری، زنان را در موقعیتی قرار میدهد که نه میتوانند از مسئولیتهای خانوادگی شانه خالی کنند و نه با آسودگی به فعالیت علمی بپردازند؛ وضعیتی که هم مانع پیشرفت علمی و هم زمینهساز فرسودگی ذهنی است.
فقه زندگی در میدان جهاد
این استاد دانشگاه راه برونرفت از این چالش را نه در انفعال و توقف، که در بازآرایی هوشمندانه سبک زندگی و درک یک تمایز کلیدی دانسته و تشریح میکند: با اینهمه، نمیتوان زنان را از مسیر تحصیل بازداشت و یا انتظار داشت به دلیل فشارهای فرهنگی از ادامه تحصیلات تکمیلی منصرف شوند. در جهانی که فرزندپروری نیازمند دانش، آگاهی و مهارتهای نوین است، تحصیل مادران نه یک فعالیت حاشیهای، بلکه ضرورتی اجتماعی به شمار میآید. بااینحال، تمایز مهمی میان «مادر پژوهشگر» و «پژوهشگر مادر» وجود دارد؛ تمایزی که به نحوه تنظیم زندگی، مدیریت زمان و اولویتبندی بازمیگردد. برخی زنان بهواسطه شرایط، ابتدا نقش مادری را محور زندگی قرار میدهند و سپس در حد امکان به پژوهش میپردازند؛ در حالیکه گروهی دیگر تلاش میکنند سبک زندگی خود را بهگونهای تنظیم کنند که پژوهش جایگاهی ثابت و پایدار در زندگیشان بیابد. در هر دو حالت، مهارت مدیریت زمان، بازآرایی سبک زندگی و همکاری خانواده نقش تعیینکننده دارد. زیستن در دنیای امروز مستلزم آن است که والدین از شیوههای سنتی پرورش کودک عبور کنند و فرزندان از سنین پایین همکاری، مسئولیتپذیری و مشارکت در امور خانه را بیاموزند. تغییر در سبک میهمانداری، برنامهریزی سفرها، تقسیم مسئولیتهای خانه و ایجاد زمانهای کوچک اما مستمر برای مطالعه، میتواند فرصتهایی ارزشمند برای زنان ایجاد کند؛ فرصتهایی که با انضباط و پیگیری میتواند به روندی پایدار و مؤثر تبدیل شود.
دکتر خراسانی در پایان میگوید: در کنار این تحولات، زنان پژوهشگر باید از فضای علمی فاصله نگیرند. شرکت در دورههای آموزشی مجازی، مطالعههای کوتاه اما مستمر، گوشدادن به پادکستها در زمانهای فرعی و ثبت تجربیات روزمره، ابزارهایی قابلدسترس برای حفظ ارتباط با جریان دانش هستند. این یادداشتها و تجربهها میتوانند بعدها به مواد ارزشمندی برای تحلیل، پژوهش و حتی سیاستگذاری تبدیل شوند. در نهایت، تلاش زنان در حوزه علم باید با باور به اثرگذاری بلندمدت همراه باشد. علوم انسانی حوزهای است که از تجربه زیسته، تأملات فردی و فهم اجتماعی تغذیه میکند و زنان با نقشهای متکثر و نگاه چندبعدی خود میتوانند در غنیسازی این حوزه نقشی تعیینکننده داشته باشند.




نظر شما